سرچشمه خط میخی فارسی باستان چیست؟ قومی که اوستا را آفرید کی و کجا میزیست؟ نماد دینی هخامنشیان هرمزد است یا خورنه؟ چگونه است که هخامنشیان هرمزد را خدای بزرگ میخوانند اما از زردشت سخن به میان نیاوردهاند؟ ایالات هخامنشی با پراکندگی اقوام ایرانی چه مناسبتی داشتهاند؟ توزیع اقوام ایرانیزبان در فلات ایران چگونه شکل گرفته است؟ اینها پارهای از پرسشهای اساسی است که دانشجویان ایرانشناسی همواره با آنها روبرو بودهاند و اساتید این رشته در توضیح آنها کوشیدهاند. در این گفتمانها پژوهندگان انگشتشماری بودهاند که آرایشان مطرح و مورد ارجاع بوده است. یکی از سرشناسترین ایشان در نیمقرن اخیر پروفسور پیر لکوک است که در پارهای از مباحث مذکور در فوق پاسخهای منحصربفرد پیشنهاد کرده است.
شرط ورود به این نوع مباحث معلومات جامع درباره ایرانزمین است و لکوک از نادر دانشمندانی است که واجد این شرط بودهاند. مطالعات او در زبان و فرهنگ و تاریخ ایران به یک دوره یا یک محل محدود نیست، بلکه دامنه زمانیاش از سپیدهدم تاریخ تا زمان ما را در بر میگیرد و پهنه جغرافیایی آن از خوارزم در خاور تا کردستان در باختر گسترده است. لکوک از متخصصان برجسته فیلولوژی ایرانی و از پرکارترین استادان این رشته بوده است. کتب و مقالات جامعی که در خصوص کتیبههای هخامنشی و کتیبههای پارتی و فارسی میانه منتشر کرده گواه بر دانش گسترده و پژوهش ژرف و نظر تیزبین او در فرهنگ و زبانهای ایران باستان است. از آثار گرانبار لکوک ترجمه دو بنیاد فرهنگ ایرانی یعنی اوستا و شاهنامه به فرانسه است. این ترجمهها بیانگر اشراف بر فرهنگ ایران توأم با روشنی بیان و البته سختکوشی اوست.
استادی که از او سخن میگوییم از جمله ایرانشناسانی است که مرزی ناگذر میان دورههای پیش و پس از اسلام ایران نمیشناسند و سراسر تاریخ ایران را در طیفی پیوسته به مطالعه میگیرند. مصداق این کیفیت پرداختن لکوک به زبانهای زنده ایرانی است. در حقیقت بخشی بزرگ از آثار دامنهدار او در زمینه گویششناسی بوده و من بیش از همه با این آثار آشنایی به هم رساندهام.
تتبعات گویششناسی لکوک کمابیش همه زبانهای ایرانی غربی را در بر میگیرد. در توضیح دستور تاریخی کردی و جایگاه آن در پیوستار زبانهای ایرانی چند مقاله پرمحتوا دارد. سیوندی که گویشی منحصربفرد در فارس است لکوک را برانگیخت تا رسالهای مشبع درباره آن منتشر کند (Le dialecte de Sivand, 1979). لکوک در ردیف زبانشناسان برجسته نسل خود سهمی بسزا در تألیف Compendium Linguarum Iranicarum (به سرپرستی رودیگر اشمیت، ۱۹۸۹) داشت. (ترجمهاش به فارسی با عنوان راهنمای زبانهای ایرانی به سرپرستی دکتر حسن رضایی باغبیدی منتشر شد.) در این کتاب لکوک بخش بزرگ زبانهای زنده ایران را با عنایت به پراکندگی جغرافیایی ردهشناسی کرده است. از این جمله است گروههای آذری (که امروز بیشتر به تاتیک مشهور است) و کاسپی (گیلکی و مازندرانی) و سمنانی (که اینک با نام کومشی هم شناخته میشود)، گروه فلات مرکزی، و گروه جنوبغربی هم تبار با فارسی، که با تفرس در کلیه منابع در سه فصل و با ایجازی که مرسوم آثار مرجع است، تدوین شده است. در طی سی سالی که از زمان انتشار این اثر مرجع میگذرد، مطالعه در گویششناسی ایرانی ادامه یافته و پرسشهای بسیاری پاسخ یافته، لیکن هنوز مرجعیت این کتاب کماکان به قوّت خود باقی است و مقالات عالمانۀ لکوک مکرّر مورد رجوع پژوهندگان بوده است.
از آثار بیبدیل پیر لکوک کتابی است در زبانهای فلات مرکزی ایران که هشت گویش را در کوهستان کرکس و حاشیه کویر در بر میگیرد (Recherches sur les dialectes kermaniens, 2002). مؤلف مواد گویشی این اثر بزرگ را از قهرود و ابیانه و ابوزیدآباد و طار (از توابع کاشان) و اردستان و نایین و انارک در حاشیه کویر و ورزنه در نزدیکی باتلاق گاوخونی در طی پژوهشهای میدانی سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ گرد آورد. استقلال روش لکوک در تدوین این کتاب قطور کاملا آشکار است. دستور زبان تطبیقی سازمانی استوار و طرحی روشن دارد و بر بسیاری از ابهامات گویشهای فلات مرکزی ایران پرتو میافکند. گرامر و واژهنامه منحصرا مستخرج از متون مفصل گفتاری است که همراه با ترجمه فرانسه نیمی از حجمِ نزدیک به هفتصد صفحهای کتاب را در بر میگیرد. دستور زبان و متون با استناد متقابل به یاری سیستم کامپیوتری در هم تنیده شده و این روش همراه با قالببندی سازمند صفحات که بر خوانایی متن کتاب میافزاید از ابتکارات مؤلف است. با داشتن این مزایا شایسته است که این اثر ارجمند سرمشق گویششناسی زبانهای ایرانی قرار گیرد.
با اینهمه نکته قابل انتقادی هم درباره این کتاب هست و آن عنوان آن است. چنانکه در نقد کتاب نوشتهام (Studia Iranica 34.2, 2005)، عنوان «کرمانی» برای گروه زبانهای فلات مرکزی ایران که هسته در جبال کرکس (میان کاشان و اصفهان) دارند، مناسب نیست، و اگر گویشهای زردشتیان و یهودیان شهر کرمان در زمره این گروه است به علت مهاجرت اخیر این دو اقلیت مذهبی از یزد به کرمان است. اما لکوک برای کرمانی بودن این گروه زبانی توجیه دیگری هم دارد. به تعبیر لکوک آنچه مورخان یونانی و رومی Carmania میخواندند ناحیهای گسترده در شمال و شرق فارس بوده است. در پاسخ باید گفت که درست است که حدود کرمان در هیچیک از منابع باستانی به دقت توصیف نشده، اما برآیند جمیع منابع باستانی بر ناحیه گرمسیر و نخلخیز در جنوب استان کنونی تا تنگه هرمز دلالت دارد. این دلالت، چنانکه در مقاله زبانهای کرمان نوشتهام (Enc. Iranica 16.3, 2017) با آرایش گویشهای گرمسیری کرمان که از جیرفت تا بندرعباس دامن گسترده است، سازگاری تام دارد. با توجه به دلایل مذکور، به نظر این نگارنده کرمانی نامی مناسب برای گروه فلات مرکزی نیست و اگر این گروه بهخلاف گروههای دیگر زبانهای ایرانی فاقد نام قومی- تاریخی است، باز ابداع اصطلاح کرمانی توجیهپذیر نیست.
شناخت ژرف از زبانهای زنده فلات ایران از یکسو و تاریخ ایرانزمین از دیگر سو، امکان تطبیق این دو را برای لکوک فراهم آورده است. وی یک نظریه کلان در خصوص مطابقه چیدمان کنونی زبانهای ایرانی با مهاجرتهای تاریخی اقوام پیشنهاد کرده که چون کمتر شناخته شده، شایسته یادآوری است. لکوک، صرف نظر از دستهبندی تاریخی- تطبیقی که خود بدان پایبند است، زبانهای ایرانی غربی را به دو دسته کلان ردهبندی میکند. دستۀ نخست، «مادی-کاسپی»، عبارت از تاتی و گیلکی- مازندرانی و زازا و گورانی و سمنانی و بلوچی و پراچی-ارموری است. دسته دوم شامل فارسی و کردی و کرمانی (= گروه فلات مرکزی) است. ممیز این دو دسته چند ایزوگلوسِ دستوری است که از مهمترینشان یکی ترتیب صفت- موصوف و مضاف- مضافالیه در گروه نخست و معکوسِ آن در گروه دوم است و دیگری تقابل تکواژ استمرار- میانوند مشتق از *-ant- در دسته نخست و پیشوندهای مشتق از hamī یا *hadā در دسته دوم است. دورنمایی که لکوک برای آرایش جغرافیایی دسته نخست ترسیم میکند سلسله مهاجرتهای پیاپی شرقی- غربی، با ویژگی دومینو، است که سلسلهجنبان آنها هجومهای شکنندۀ سکاها به صفحات خاوری فلات ایران در حدود قرن اول پیش از میلاد بوده است. در خصوص دسته دوم لکوک معتقد است که گروههای فارسی و کرمانی با وجود اختلاف در تبار، همگون شدهاند؛ زیرا از دیرباز همسایگان جنوبی- شمالی بودهاند. سبب همگرایی کردی با این دو گروه آن است که کردی بدوا در همسایگی فارسی و کرمانی بوده و کوچ رو به شمال کردان در امتداد زاگرس، با عنایت به ساخت کنونی زبان کردی، نباید از عهد ساسانی قدیمتر باشد.
لکوک عمری پربار در پژوهش زبانهای ایرانی گذرانده و آثاری گرانسنگ و آموزنده نوشته است. کمابیش کلّیه این آثار به زبان فرانسه است و از این روی، با توجه به چیرگی مطلق انگلیسی در دهههای اخیر، از نظر بسیاری از پژوهندگان و علاقهمندان پنهان مانده است. از طرف دیگر، با رشد روزافزون نشریات میانمایه و شبهپژوهشی، دسترسی به نشریات استخواندار خاورشناسی فرانسهزبان که از قافله رقابت تجاری در اینترنت قدری عقب ماندهاند، چندان آسان نیست. با توجه به این کیفیت جای آن دارد که بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار وسیلۀ ترجمۀ دستکم گزیدهای از آثار لکوک را به زبان فارسی فراهم آورد تا این میراث گرانقدر ایرانشناسی در اختیار عموم فارسیزبانان قرار گیرد.
لینک کوتاه: