در وصف بسیاری از آموزگاران و استادان خوب گفتهاند که عاشق تدریس و آموزش هستند، اما در مورد برخی دیگر میتوان گفت که دوستدار موضوعی که در آن پژوهش کردهاند و آن را تدریس میکنند هم هستند. پیر لکوک را باید در گروهی از استادان جای داد که هم عاشق تدریس است و هم عاشق موضوعی که تدریس میکند. این موضوع را در طول دورهای حدودا پنج ساله (۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ میلادی) که به طور مداوم در کلاسهایش شرکت میکردم دریافتم.
او آموزگاری تواناست که بیان خوبی دارد و بسیار هم منظم است. در وصف این بخش همین کافی است که بگویم رأس ساعت درس را شروع میکرد و معمولا دو ساعت بدون وقفه بر روی صندلی خود مینشست و صحبت میکرد. تنها وقفه این بود که بلند میشد و بر روی تختهسیاه مینوشت، یا اینکه در بین کتابها یا ترجمههای پرینتشدهاش که هنوز چاپ نکرده بود به دنبال شاهد میگشت. با نگاه مرتب به ساعت نصبشده بر دیوار کلاس، وقت را طوری تنظیم میکرد که تا ساعت پایان کلاس را نشان میداد، او آخرین بخشهای گفتوگو را به پایان آورده و نتیجهگیری کرده باشد. از اینها مهمتر، اگر جسارت این را داشته باشم که او را با چند استاد دیگر که در همان زمان به طور مداوم در کلاسهایشان شرکت میکردم مقایسه کنم، باید بگویم روش تجزیه و تحلیل «متعادل و بیطرفانهای» داشت. دلیل و تعریفِ این روش تجزیه و تحلیل موضوع این نوشته نیست و از آن میگذرم.
او دوستدار فرهنگ ایرانی به معنی عمومی آن است. به همین دلیل به همان اندازه که درباره متنهای دوره باستان و میانه زبانهای ایرانی میتواند با هیجان صحبت کند، گویشها و متنهای دوره نو را نیز تا حدود بسیار زیادی میشناسد و از آنها نیز در تجزیه و تحلیلهایش استفاده میکند. علاوه بر این، علاقه او به فرهنگ ایرانی مرزهای جغرافیایی امروزی را هم درمینوردد و از افغانستان و آسیای مرکزی تا ایران امروزی را شامل میشود.
در سالهایی که در کلاسهایش شرکت میکردم، او در سه مؤسسه معتبر فرانسه در پاریس تدریس میکرد. اولین آن در بخش تاریخ و فقهاللغه در مدرسه کاربردی مطالعات عالی بود که در آنجا معمولا هر سال متنی را از دوره باستان یا میانه زبانهای ایرانی تجزیه و تحلیل و ترجمه میکرد. از جمله مهمترین متنهایی که در اینجا تدریس میکرد متن گاهان از دوره باستان و متن بندهش از دوره میانه زبانهای ایرانی بود. دومین مرکز موزه معروف لوور بود که بخشی به نام مدرسه لوور را نیز در خود داشت. در مدرسه لوور معمولا کتیبهها را درس میگفت و این کتیبههای هخامنشی تا کتیبههای دوره میانه زبانهای ایرانی را شامل میشد. سومین مرکز دانشگاه سوربن نو بود که در آنجا زبانشناسی تاریخی زبانهای هندوایرانی را تدریس میکرد. برای این بخش، جزوهای تهیه کرده بود که تاریخچهای بسیار خوب از زبانهای هندوایرانی در آن بود. در کنار آن، جزوهای دیگر هم تهیه کرده بود از دستور زبان پهلوی و نمونه متنها که آن را هم برای دانشجویان مبتدی تدریس میکرد.
معمولا همیشه چند دقیقه پیش از کلاس در محوطه حیاط جایی که کلاس داشت با لیوان قهوه و سیگار حاضر بود و این چند دقیقه فرصتی بود که برای دانشجویان خاطرات خود را از سفرهایش به افغانستان، ایران یا آسیای مرکزی نقل کند. خاطراتی همراه با طنز که پیوندی هم با زبان و زبانشناسی داشت. مثلا تعریف میکرد که در دوران جوانی در سفری به افغانستان نیاز به صرافی داشته است. برای همین از فردی میپرسد که صرافی کجاست؟ و آن فرد جواب میدهد که «برود به کنار دریا»! او با خود به معنیای که برای «دریا» میدانسته فکر میکند و تعجب میکند که دریایی را در افغانستان نمیشناسد! دوباره میپرسد و متوجه میشود که دریا معنی «رود» هم دارد.
انگار همین دیروز بود که در دفتر مطالعات ایرانی در دانشگاه سوربن نو اولین بار به نزد او رفتم. حدود یک ساعت گفتوگو کردیم و سپس یک بند از متنی پهلوی و یک بند از متنی اوستایی را بر روی برگهای به دستم داد و گفت که کلمات را تجزیه و تحلیل کنم. پس از آن، گفت که متن یادگار زریران را برای دوره پیشدکتری کار کنم. بسیار تعجب کردم، چون هم انتظار داشتم که مستقیم به دوره دکتری بروم و هم اینکه متوقع بودم که برای انتخاب متن بیشتر وقت میگذاشتیم. در مورد این هر دو مطلب، با او صحبت کردم. او گفت که هدف از این دوره یادگیری «روششناسی فرانسوی»[۱] است و در ادامه توضیح داد که در این مرحله مهم نیست که بر چه متنی کار میشود یا اینکه آیا «یافته نو» از این کار حاصل میشود یا نه؛ بلکه هدف این است که بتوان روش ارائه و اصول روش تحقیق را به خوبی یاد گرفت و به کار بست. در آخر هم اضافه کرد که البته اگر پیشنهاد جدید یا راهحلی هم عرضه شود بسیار خوب است.
کلاسهای او نمونه عالی از این نوع روششناسی و تجزیه و تحلیل بود. به طور بسیار خلاصه به محض اینکه واژه یا جملهای دشواریای داشت، ابتدا تلاش میکرد که به طور دقیقی مسئله مربوط به آن را توضیح دهد و پس از آن به خاطر تسلط بسیار خوبی که بر منابع داشت، تجزیه و تحلیلها و راهحلهایی را که تا آن زمان در نوشتههای ایرانشناسان مطرح شده بود ارائه میداد و کوتاه نقد میکرد. در پایان تلاش میکرد که خود راهحلی برای آن واژه یا جمله پیدا کند. در این مرحله از یکی از ابزارهایی که بسیار کمک میگرفت، پیدا کردن و مقایسه شاهدها یا نمونههای دیگر همین واژه یا جمله در متنهای دیگر بود و در اینجا بود که معمولا از مجموعهای استفاده میکرد که بر روی کاغذهای آ۴ پرینت و سیمی شده بود. تقریبا مجموعهای کامل از تمامی متنهای اوستایی و نیز پهلوی، کتیبهها و شاهنامه را در اختیار داشت. این متنها را خودش در طول سالها ترجمه و تجزیه و تحلیل کرده بود و میگفت که هنوز آماده چاپ نیست. خوشبختانه در این چند سال اخیر مجموعهای از متنهای اوستایی و نیز شاهنامه را به فرانسه ترجمه و بررسی و منتشر کرد و باید گفت که محصول سالها پژوهش و تدریس را بالأخره به طور گستردهای در اختیار علاقهمندان قرار داد و این شاید بزرگترین دستاورد او در طی سالها تحقیق و تدریس بود.
در پایان لازم است از بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برای ایجاد چنین بزرگداشت ادبی و تاریخی از دانشمندان و پژوهشگران قدردانی کرد و به همین ترتیب انتخاب پیر لکوک توسط این بنیاد نیز بسیار ارزشمند است.
[۱] metodologie francaise.
لینک کوتاه: