آذربایجان و شاهنامه حضور درخشان آذربایجان را در پیکره کلی هویت ایرانی تمامقد نشان میدهد و به خواننده میگوید که به دور از هرگونه جانبداری و تعلق خاطر بیمنطق، این بخش از خاک خدا چونان رأس و رئیس هویت ایرانی در آن پیکر کلی نمودار گشته است که اگر نبود یا جور دیگری میبود با این پیکر بیسر، ایرانیت دیگر آن مفهوم درخشان و تاریخی خود را نمیتوانست سرافرازانه بنمایاند. آذربایجان و شاهنامه تنها از آذربایجان و شاهنامه سخن نمیگوید، در جان این کتاب روح بلند ایران فرهنگی با هویت دیرین و درخشان تاریخی آن نمودار گشته است. در نظر من، همانگونه که تاریخ بیهقی به لحاظ نفاست زبان و صمیمیت و حسن تأثیر نگین تاریخهای گذشته میتواند تلقی شود، کتاب آذربایجان و شاهنامه هم در میان پژوهشهای ادبی و فرهنگی عصر حاضر، میتواند جایگاه مشابهی به خود اختصاص دهد. شیرینی کار در این است که از شاهنامه در آذربایجان اینگونه شیفتهوار سخن گفته شده، و شیرینتر آنکه این گفتارها و گفتهها بر زبان و قلم یک آذربایجانی، آن هم در خود آذربایجان، جاری شده است، که جاریتر باد!
آذربایجان و شاهنامه را کتاب مهر یافتم، مهر به سرزمین مادری در دامان مام بزرگ وطن. برای سجاد آیدنلو مهرآوری، دیرزیستی و کامیابی فراوانتر آرزو دارم.
[آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان، دکتر سجاد آیدنلو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ جدید در دست انتشار]
لینک کوتاه: